جوان شو تا جوان بینی بسی صورت نهان بینی
جوان شو تا توان بینی دهان در بی دهان بینی
به دانستن روان گردی چو گردی در هوا گردی
به هر دردی دوا گردی زمین بینی زمان بینی
چه او گوید نه گوشی-رو، چه او خواند نه جانی-هی
دهان بر بند تا درگل بسی دفتر عیان بینی
سفرها در سفر کردن، ز تاریکی گذر کردن
نفس را درقفس کردن، بهاران در خزان بینی
از این تب های پی در پی، که هی زخمی زند بر دل
به پیکانی نشانش کن، اگر تیری کمان بینی
اگر خواهی رها یابی، اگر خواهی شفا یابی
جهیدن ها به دیدن ها، چنین بینی چنان بینی
چرا “آباد”در جوشی، همی گویی همی نوشی ؟
تو را باید که پر باشد پریدن در پران بینی
جوان شو تا توان بینی دهان در بی دهان بینی
به دانستن روان گردی چو گردی در هوا گردی
به هر دردی دوا گردی زمین بینی زمان بینی
چه او گوید نه گوشی-رو، چه او خواند نه جانی-هی
دهان بر بند تا درگل بسی دفتر عیان بینی
سفرها در سفر کردن، ز تاریکی گذر کردن
نفس را درقفس کردن، بهاران در خزان بینی
از این تب های پی در پی، که هی زخمی زند بر دل
به پیکانی نشانش کن، اگر تیری کمان بینی
اگر خواهی رها یابی، اگر خواهی شفا یابی
جهیدن ها به دیدن ها، چنین بینی چنان بینی
چرا “آباد”در جوشی، همی گویی همی نوشی ؟
تو را باید که پر باشد پریدن در پران بینی
شاعر عبدالرضا بازوبندی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو