چه خطوطی که نوشتند به دیواره ی ما
چه قدر زجر کشید ادم رو کاره ی ما..
چه قدر زجر کشید ادم رو کاره ی ما..
چه بلا ها که سرش آمد و گردن نگرفت
قلم بی خود بی کاغذ بی چاره ی ما..
گیج رفتیم از این قدر تکان خورده شدن
کاش خوابش ببرد صاحب گهواره ی ما..
جای مارا نشناسد دو جهان جز در شعر
ما همان قدر غریبیم که سیاره ی ما..
دست بردیم که آغوش کسی باز شود
همچنانیم و همان دست خودآزاره ی ما..
مرده را وحشتی از کشته شدن دیگر نیست
چه کند تیغ نفس با دل صد پاره ی ما؟
هرکه را میل جنون بود، بیابانی داشت
به کجا سر بگذارد سر اواره ی ما؟
مثل سگ خوار همینیم که آدم زادیم
چه دروغی که خدا ساخته درباره ی ما..
اسم این شعر ،و هر شعر،تری خورشید است
تا خجالت بکشد از شب همواره ی ما..
شاعر شهلا خرم پور
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو