چنانچه غربت یک عنکبوت تار نشین
اسیر غربت خویشیم و انتظار نشین
چگونه شعر نگویم که آه و رخت سیاه
جدا نمی شود از مادر مزار نشین
به اب دیده دچاریم و نسلمان-کور-است
ثمر چگونه دهد تخم شوره زار نشین
شبیه شمع گرفتار باد خاموشیم
ولی به جرات صیاد در شکار نشین
جنون به سر زده ایم و شکستن اسان است
برای اینه ی خسته ی غبار نشین
خیال نام نداریم اگرچه می جنگیم
هوای تاج کجا و سر/ان دار،نشین
نشان ما به نبودن نمیشود بی رنگ
تفاوتی نکند آفتاب غار نشین..
شاعر شهلا خرم پور
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو