فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 4 مرداد 1403

شهر اسپند شده ست و همه شب مي سوزد(مريم سقلاطوني)

پایگاه خبری شاعر این روزها  هم نوا با مردم مظلوم فلسطین به ویژه غزه  اشعار شاعران ایران زمین درباره غزه را  منتشر می کند .صفحه شعر مقاومت در پایگاه خبری فضایی است تا شاعران سزوده های خود را با علاقمندان حوزه شعر و ادبیات به اشتراک بگذارند تا در رساندن صدای مظلومیت مردم فلسطبن نقشی داشته باشند
باهم شعر 

شهر اسپند شده ست و همه شب مي سوزد(مريم سقلاطوني)

را زمزمه می کنیم  تا یادمان باشد مقاومت همیشه پیروز است.

شهر اسپند شده ست و همه شب مي سوزد(مريم سقلاطوني)

عنوان : بينداز عصا را موسي!
شاعر   : مريم سقلاطوني

شهر اسپند شده ست و همه شب مي سوزد
دردمندانه، سراسيمه زشب مي سوزد
حمله ي ابرهه و فيل چه معني دارد؟
سنگ در دست ابابيل چه معني دارد؟
شهر من لانه ي گنجشك و پرستويت كو؟
باغ انجير و درخت به و آلويت كو؟
چه كسي گفته به تو، روي تو را خواهد كند؟
خواب ديده ست كه گيسوي تو را خواهد كند
چه كسي آمده فانوس تو را بردارد؟
چنگ انداخته طاووس تو را بردارد
گوشه چشمي به درختان بلندت نكنند
گرگ ها شب طمع حبه ي قندت نكنند
شهر اسپند شده ست و همه شب مي سوزد
گر گرفته ست، سراسيمه زشب مي سوزد
پلك بر هم نزني شهر ابابيلي من 
پري سوخته در خاطره ي نيلي من
چنگ انداخته ابليس كه مويت بكند
پلك بر هم بزني، كوي به كويت بكند
شهر خوشبختي من آه! چه شد قانايت
نكند حبس بماند نفسي در نايت
در كمين اند زهر پنجره اي شمعون ها
مرگ افتاده به جان همه ي زيتون ها
نگذاري كه چراغت به غنيمت ببرند
اسب تو، زين تو، آيين تو را مي خواهند
كوه تو، جنگل و التين تو را مي خواهند
شهر اسپند شده است و همه شب مي سوزد
گر گرفته ست، سراسيمه زشب مي سوزد

خواب ديدند كه من لهجه ي گرمي دارم
لحظه اي دست زدامان تو بر مي دارم
پرچم سبز تو را پيرهنم خواهم كرد
برسد لحظه ي مرگم، كفنم خواهد كرد
زير آوار «جنين»بود، صدايت آمد
چه بلايي بر سر آسيه هايت مد
پلك بر هم نزني شهر ابابيلي من
پري سوخته در خاطره ي نيلي من!

شهر زير سم اسبان يهودا هرگز
پاره اي از تن صبرا و شتيلا هرگز
باغ زيتون من اين دامن ابريشمي ام
هرگز آغشته به پوتين يهودا هرگز!
نيل اگر نيل و عرصه ي فرعون دگر
كودك آسيه ها طعمه ي دريا هرگز-
نشود… چشم از اين خاك نخواهم برداشت
شده ويران بشوم لحظه اي از جا هرگز-
برنخيزم كه شده صبح و خبر از شب نيست
پاي شيطان نرسد مسجد الاقصي هرگز

وقت تنگ است بينداز عصا را موسي
سامري خواب ديده برايت هرچند
اندكي مانده به دروازه ي فردا موسي
خبر تازه كه شهر از نفس افتاد، ولي
نشود گوش به فرمان يهودا موسي
خبري جز خبر زنده به گوري در شهر؟
يا به آتش زدن مسجد الاقصي موسي؟
مرگ هر گوشه كمين كرده و شب ناميراست

منبع : كتاب از هشت بهار سرخ مجموعه شعر دفاع مقدس استان قم