فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 5 اردیبهشت 1404

پایگاه خبری شاعر

دلـا از آســتــیـن عـشـق دسـت کـار بــیـرون کـنز مـلـک خـویـش دشـمـن را بـعـون یـار بـیـرون کـنحـریم دوستـست این دل اگر نه دشمن خویشیبـغـیـر از دوسـت …

دلـا از آســتــیـن عـشـق دسـت کـار بــیـرون کـن ز مـلـک خـویـش دشـمـن را بـعـون یـار بـیـرون کـن
حـریم دوستـست این دل اگر نه دشمن خویشی بـغـیـر از دوسـت چـیـزی را درو مـگـذار بـیـرون کـن
تـو چون گنجی و حب مال مارست ای پـسر در تو سـخـن بـشنو بـرو از خـود بـافسـون مار بـیرون کن
اگـر از دسـت حـکـم دوسـت تـیغ آیـد تـرا بـر سـر سـپـر در رو مکـش جـوشـن درین پـیکـار بـیرون کن
تــو در کـعـبــه بــتــان داری ازیـن پــنـدارهـا در دل ز کـعـبـه بــت بـرون افـگـن ز دل پـنـدار بـیـرون کـن
چو در مسجد سگان یابی مسلمان وار بیرون ران چـو در کـعـبـه بـتـان بـیـنـی بـرو زنـهـار بـیـرون کـن
سـرت را در فـسـار حـکـم خـویـش آورد نـفـس تـو گر از عـقل افسـری داری سـر از افسـار بـیرون کن
چـو کار عشق خواهی کرد دست افزار یک سونه چـو اندر کعـبـه خـواهی رفـت پـای افزار بـیرون کن
گرت در دل نیامد عشق و عاشق نیسـتـی بـاری بــرو بـــا عــاشــقــان او ز دل انــکــار بــیــرون کــن
تـو می گویی کـه هشـیارم ولیکـن از می غـفـلت هنوز اندر سرت مسـتـیست ای هشیار بـیرون کن
گـل و خـارسـت پـایت را درین ره هرچـه پـیش آید هـم از گـل پـا بــرون آور هـم از پـا خـار بـیـرون کـن
تو اندر خویشتن دایم چو بـو در گل چه ماندستی چو برگ از شاخ و چون میوه سر از ازهار بیرون کن
بـرو گر عـاشـق از جـانی بـرو ای سـیف فـرغـانی گرت در دل جـز او چـیزیسـت عاشق وار بـیرون کن

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج