دی یکـی گـفـت کـه از عـشـق خـبـرها داردسـر خـود گـیـر کـه این کـار خـطـرهـا دارددگـری گـفـت قـدم در نـه و انـدیـشـه مـکـنانـدریـن بــحـر کـه ایـن بـحـ…
دی یکـی گـفـت کـه از عـشـق خـبـرها دارد | سـر خـود گـیـر کـه این کـار خـطـرهـا دارد |
دگـری گـفـت قـدم در نـه و انـدیـشـه مـکـن | انـدریـن بــحـر کـه ایـن بـحـر گـهـرهـا دارد |
ای گـرو بـرده ز خـوبــان، بـجـز از شـیـریـنـی | قـصـب الـسـبـق کـمـال تـو شـکـرهـا دارد |
آنچـه از حـسن تـو دیدم ز کبـوتـر طوقیسـت | وه کـه طـاوس جـمـال تـو چـه پــرهـا دارد |
آمــد بــر در تــو تــا مــگــر از صــحــبـــت تــو | چون تو سلطان شوم و صحبت اثرها دارد |
هـمـه دانـنـد ز درویـش و تــوانـگـر در شـهـر | کـیـن گـدا از پــی در یـوزه چــه درهـا دارد |
گــر چــه در صــف غــلـامـان تــو دارم کــاری | شـاخ دولـت بـجـز ایـن مـیوه ثـمـرهـا دارد |
کـیـســه پــر کـرده ام از نـقـد امـیـد و امـلـم | بـر مـیان از پـی این کـیسـه کـمـرهـا دارد |
هفت عضوم ز غم عشق تو خون می گریند | اشـک خـونین بـجـز از چـشـم ممرها دارد |
از غــم انـدیـشــه نـدارم کـه دریـن کـار دلـم | از پـی خون شدن ای دوست جگرها دارد |
گر بـتـیغم بـزنی کشتـه نگردم که چو شمع | گـردنـم از پـی شـمـشـیر تـو سـرهـا دارد |
انـده عـشـق تــو امـروز درآویـخـت چـو فـقـر | بــگــدایـان کــه تــوانــگــر غــم زرهــا دارد |
سـیـف فـرغـانـی اگـر مـرد بــود بــنـشـیـنـد | پـس هر پـرده کـه در پـیش سـقـرهـا دارد |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج