اگر عـشـقـت بـه جـای جـان ندارمبــه زلـف کـافــرت ایـمـان نـدارمچو گفتی ننگ می داری ز عشقمغـم عـشـق تـو را پـنهان نـدارمتـو می گفتـی مکن در من نگاهیکه…
اگر عـشـقـت بـه جـای جـان ندارم | بــه زلـف کـافــرت ایـمـان نـدارم |
چو گفتی ننگ می داری ز عشقم | غـم عـشـق تـو را پـنهان نـدارم |
تـو می گفتـی مکن در من نگاهی | که من خون ها کنم تاوان ندارم |
من سـرگشتـه چـون فرمان نبـردم | از آن بـر نیک و بـد فـرمـان ندارم |
چـو هر کس لطـف می یابـند از تـو | مـن بــیـچــاره آخـر جــان نـدارم |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج