فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 19 شهریور 1403

شماره ٥٨١: نگارا دل همی خواهد که عشقت را نهان دارد

نـگـارا دل همـی خـواهد کـه عـشـقـت را نهان داردولیکن اشـک را نطـق اسـت و رنگ رو زبـان دارداگــر چــه آتــش مــجــمــر نــدارد شــعــلــه پـــیــداولـی…

نـگـارا دل همـی خـواهد کـه عـشـقـت را نهان داردولیکن اشـک را نطـق اسـت و رنگ رو زبـان دارد
اگــر چــه آتــش مــجــمــر نــدارد شــعــلــه پـــیــداولـیـکـن عــود نـتــوانـد کـه دود خــود نـهـان دارد
کــســی کــز درد عــشــق تــو نــدارد زنـدگــی دلاگـر جـان در تـنـش ریزنـد چـون زهرش زیان دارد
کـسـی کـز سـوز عـشـق تـو نـدارد جـان ودل زنـدهبــسـان خـاک گـورسـتـان درون پـر مـردگـان دارد
طریق عشق جـان بـازیست تـا خود زین جـوانمردانکــرا دولــت کــنـد یـاری کــرا هـمــت بــرآن دارد
چـو فـرهاد از غـم شـیرین زبـهر دوسـت مـی مـیرمکه این لیلی بـهر جانب چو مجنون کشتگان دارد
مرا بـا دوسـت این حـالست وبـا هرکس نمی گویماگر یک جان دو تن پرورد وگر یک تن دو جان دارد
بـجـان قصدت کند دشمن چـو داری دوستـی در دلصـدف مـجـروح از آن گـردد کـه لؤلـو در میان دارد
هـمـیـشـه فـتـنـه خـوبــان بـود در شـهـر وکـوی مـاگـل آنجـا می شـود پـیدا کـه بـلـبـل آشـیان دارد
اگـر چـون حـلـقـه نتـوانی کـه رویی بـر درش مالـیسری بـر پـای آن سگ نه که رو بـر آسـتـان دارد
پـــنــاه و حــرز عــشــاقــنــد در دنــیــا خــلــایــق رابــجـز بــیـدار نـتــوانـد کـه پــاس خـفـتــگـان دارد
بلندی جو ی و در پستی ممان چون سیف فرغانیکـه بــام قـصـر ایـن کـار از مـعـالـی نـردبــان دارد

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج