فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 2 اردیبهشت 1404

پایگاه خبری شاعر

ازآن پس به آرام بـنشست شاهچـو بـرخاست بـهرام جـنگی ز راهندید از بزرگان کسی کینه جویکــه بـــا او بـــروی انــدر آورد رویبـه دسـتـور پـاکیزه یک روز گفت…

ازآن پس به آرام بـنشست شاه چـو بـرخاست بـهرام جـنگی ز راه
ندید از بزرگان کسی کینه جوی کــه بـــا او بـــروی انــدر آورد روی
بـه دسـتـور پـاکیزه یک روز گفت که اندیشـه تـا کی بـود در نهفـت
کـشـنده پـدر هر زمان پـیش من همی بـگذرد چون بود خویش من
چـوروشـن روانم پـر از خـون بـود همی پـادشـاهی کـنم چـون بـود
نهادنـد خـوان و مـی چـند خـورد هـم آن روز بــنــدوی رابــنــد کــرد
ازان پـس چـنین گـفـت بـا رهنما که او را هم اکنون بـبـردسـت وپـا
بــریـدنـد هـم در زمـان او بــمـرد پر از خون روانش به خسرو سپرد

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج
آخرین اخبار شعر و ادبیات