گـرچـه مـتـاع جـان بـر جـانـان خـطـرنداشـتجـان بـاز کـز جـهان دل ازو دوسـتـر نـداشـتعاشق بـدسـت همت خـود در طریق عشقهرچ آن نه دوسـت بـود بـیفگند و بـر…
گـرچـه مـتـاع جـان بـر جـانـان خـطـرنداشـت | جـان بـاز کـز جـهان دل ازو دوسـتـر نـداشـت |
عاشق بـدسـت همت خـود در طریق عشق | هرچ آن نه دوسـت بـود بـیفگند و بـرنداشـت |
قـومـی ز عـشـق خــاص نـدارنـد بــهـره یـی | خود عامتـر بـگو که کسی زین خـبـر نداشت |
خـفـتـه درین نـشـیمـن وز آن اوج مـانـده بـاز | زیـرا هـمــای هـمــت آن قــوم پــر نــداشــت |
هر سـنگـدل کـه او نپـذیرفـت نقـش عـشـق | او قـلـب بـود و لـایـق این سـکـه زر نـداشـت |
در آســتــیــن صــدره دولــت نــکــرد دســت | هر دامنی که درخـور این جـیب سـر نداشت |
عاشق نخـواسـت مال چـو حـرصی درو نبـود | جـوکی خـرد مسیح چـو در خـانه خر نداشت |
عـاشـق از آب وخـاک نـزاده اسـت ای پـسـر | پوشیده نیست بر تو که عیسی پدر نداشت |
بـی عشق هرچـه گفت ازو کس نیافت ذوق | بــاران نـخــورد از آن صـدف او گـهـر نـداشـت |
شعر کسـی چـو خـواندی و حـالت دگر نشد | تـیغـش نـبـود تـیز کـه زخـمـش اثـر نـداشـت |
آنکس که همچو سیف نخورد آب نیل عشق | گر خـاک مصـر شـد قـصـب او شـکر نداشـت |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج