فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 17 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

شماره ٤٩٢: گه از خم، گه زساغر، گه زمینا سر برون آرد

گـه از خـم، گـه زسـاغـر، گه زمینا سـر بـرون آردشراب عشق هر ساعت سر از یک جا برون آرددرین عبـرت سرا هر کس که دستی در کرم داردگــلـیـم خــویـش را چــون …

گـه از خـم، گـه زسـاغـر، گه زمینا سـر بـرون آردشراب عشق هر ساعت سر از یک جا برون آرد
درین عبـرت سرا هر کس که دستی در کرم داردگــلـیـم خــویـش را چــون ابــر از دریـا بــرون آرد
مـگـر آتــش عـنـانـیـهـا بــه فـریـادم رســد، ورنـهکـه دارد آنقـدر فـرصـت کـه خـار از پـا بـرون آرد؟
بـه آب تـیغ نـتـوان شـسـت رنـگ خـون نـاحـق راچـسـان دامان خـود قـاتـل زدسـت ما بـرون آرد؟
گل خـورشـید چـون صبـح از گریبـانی شـود طالعکـه دسـت از آسـتـین در دامن شـبـها بـرون آرد
ز گــرد و دود نــتــوان زیــر گــردوی دم بـــر آوردنمـگـر عـیـسـی نـفـس در عـالـم بــالـا بــرون آرد
دل رم کرده ای دارم زصحبـت، سخت می ترسممـرا از قــاف، آخــر صــحــبــت عــنـقـا بــرون آرد
نــدارد صــرفــه ای بــا عــاجــزان زورآوری کــردنشـکـسـت شـیـشـه مـا نـالـه از خـارا بــرون آرد
خـجـالت می کـشـد بـی اشـک از مردم نگاه منچـو غواصـی که بـی گوهر سـر از دریا بـرون آرد
مـده از دسـت دامـانـش کـز اهـل آخــرت بــاشـدکــســی کــز دل تــرا انـدیـشــه دنـیـا بــرون آرد
همان بـاشد گران از شوخ چـشمی بـر دل مردماگر سوزن سر از یک جـیب بـا عیسی بـرون آرد
بـه دیدن کـم نگـردد شـوق رخـسـار عـرقـناکـشزشــوق آب، مــاهــی پــر دریـن دریــا بــرون آرد
شکست من شد از شرم گنه صائب درست آخرکـه خــجــلـت مـومـیـایـی از دل خــارا بــرون آرد

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج