زنده دل نبـود کسـی کو ذوق درویشـان نداشتجــان نـدارد زنـده یـی کـو حـالـت ایـشـان نـداشـتمـرد هـمـچـون گـل اگـر از رنـگ بـاشـد مـایـه داررنگ سودش کی ک…
زنده دل نبـود کسـی کو ذوق درویشـان نداشت | جــان نـدارد زنـده یـی کـو حـالـت ایـشـان نـداشـت |
مـرد هـمـچـون گـل اگـر از رنـگ بـاشـد مـایـه دار | رنگ سودش کی کند چـون بـوی درویشان نداشت |
ای بــســا درویـش زنـده دل کــه در دنـیـای دون | خـفـت بـر خـاک وز خـاکـش گـرد بـر دامان نداشـت |
اهـل دنـیا چـون شـتـرمـرغـنـد (و) درویش انـدرو | بـلبـل قدسـیسـت، الفـت بـا شـتـرمرغـان نداشـت |
هرکه از شـور آب فقرش کام جـان شیرین نشـد | غـیـر زهـر انـدر نـوالـه غـیر خـون بـرخـوان نـداشـت |
بـس سـیه کاسـه اسـت دنیا گرد خـوان او مگرد | کـو نـمـک در شـوربــا و چـاشـنـی در نـان نـداشـت |
پـادشـاهی فقر و هر کو آن ندانسـت این نگفـت | کـامـرانـی عـشـق و آن کـو این نـورزید آن نـداشـت |
پـادشـاهانـت چـه قـصـد مـلـک درویشـی کـننـد | بـا همه شـمشیرزن کین مملکت سـلطان نداشـت |
هرکـرا از درد عـشـق دوسـت دل بـیمـار نیسـت | همچو عیسی مرده را گر روح بـخشد جـان نداشت |
بـاش تـا فـردا بـبـینی خـواجـه در مضـمار حـشـر | همچو خر در گل، که اسبی بهر این میدان نداشت |
بـی کمال قـوت عـشـق ای بـسـی لاحـول گوی | کو چو شیطان ماند و انسان بـودنش امکان نداشت |
ای بسا زنده که خود را کس شمرد و چون بمرد | در کفن سـگ شـد که اندر پـیرهن انسـان نداشـت |
ســیـف فـرغــانـی بــرای طــعــمـه طــفـلـان راه | مـادر طـبـع کـسـی این شـیر در پـسـتـان نـداشـت |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج