نـگـاه آشـنـا در چــشـم او بــیـگـانـه مـی گـرددمسـلمان کافـر حـربـی درین بـتـخـانه می گردددریـن مـحـفـل خـبـر از نـور وحـدت عـارفـی داردکه بـر گرد سـ…
نـگـاه آشـنـا در چــشـم او بــیـگـانـه مـی گـردد | مسـلمان کافـر حـربـی درین بـتـخـانه می گردد |
دریـن مـحـفـل خـبـر از نـور وحـدت عـارفـی دارد | که بـر گرد سـر هر شمع چـون پـروانه می گردد |
مشو از تیغ رو گردان که چون صدچاک گردد دل | سـراسـر در حـریم زلف او چـون شانه می گردد |
چه کیفیت زمی بـا بـخت وارون می توان بردن؟ | که نقل می به دستم سبحه صددانه می گردد |
زبـان شعله را گر خـار و خـس کوتـاه می سـازد | زچــوب گـل دل دیـوانـه هـم فــرزانـه مـی گـردد |
بـه روی تـازه، نان خـشـک را بـر خـود گوارا کـن | که مهمان از فضولی بـار صـاحـبـخـانه می گردد |
اگر عـقل گران تـمکین بـه جـولانگاه عـشـق آید | بـه اندک فـرصـتـی بـازیچـه طـفـلـانه می گـردد |
بــرآور از گـل تــعـمـیـر پــای خــویـش را صــائب | کـه گردد گنج هر کـس سـاکـن ویرانه می گردد |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج