تـیغ بـه دست آمدی و مست شرابـیتــشـنـه خـون کـدام خـانـه خـرابــیحـسـن تـو بــدریـد پـرده هـای وجـودمعشق تو نگذاشت در میانه حجابـیآه مـنـی یـا جــهـنـ…
تـیغ بـه دست آمدی و مست شرابـی | تــشـنـه خـون کـدام خـانـه خـرابــی |
حـسـن تـو بــدریـد پـرده هـای وجـودم | عشق تو نگذاشت در میانه حجابـی |
آه مـنـی یـا جــهـنـده شــعــلـه آتــش | اشـک مـنی یا ز دیده چـشـمه آبـی |
ای که بـه بـرهان عقل، منکر عشـقی | بـا تـو چـه گویم که در شـمار دوابـی |
دل ز غــمــت آخــرم بــه نـالــه درآمــد | مـن کـه نـنـالـیده ام ز هـیچ عـذابـی |
زان بـه خـطا کشتـیم که کس نشنیده | تـرک خـطـایـی رود بــه راه صـوابــی |
چشم تو خون بی حساب کرده ولیکن | جرم تو ناورده کس به هیچ حسابی |
آه کـه در مـحـفـلـت ز شـرم مـحــبــت | نـیسـت مـرا جـرات سؤال و جـوابـی |
گر بـه حـقیقت نه ای تـو عـمر فروغی | بـهر چـه پـیوستـه مستـعد شتـابـی |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج