فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 21 مهر 1403

پایگاه خبری شاعر

شماره ٤٤٦: یار من خسرو خوبان ولبش شیرینست

یار من خـسرو خوبـان ولبـش شیرینستخبـرش نیست که فرهاد وی این مسکینستنـکـنـم رو تــرش ار تــیـز شـود کـز لـب اوسـخـن تـلخ چـو جـان در دل من شـیرینسـتدید…

یار من خـسرو خوبـان ولبـش شیرینستخبـرش نیست که فرهاد وی این مسکینست
نـکـنـم رو تــرش ار تــیـز شـود کـز لـب اوسـخـن تـلخ چـو جـان در دل من شـیرینسـت
دید خـورشید رخـش وز سـر انصاف بـماهگـفـت من سـایه او بـودم وخـورشـید اینسـت
بـا رخ او کـه در او صـورت خـود نـتـوان دیدهـرکـه در آینـه یی مـی نـگـرد خـود بـینـسـت
پــای در بــسـتـر راحـت نـکـنـم وز غـم اوشـب نخـسـبـم که مرا درد سـر از بـالینسـت
خار مهرش چـو بـرآورد سر از پـای کسیرویش از خـون جـگـر چـون رخ گـل رنگـینسـت
دلـســتــان تــر نـبــود از شــکـن طــره اوآن خـم وتـاب کـه در گیسـوی حـورالعـینسـت
در ره عشق که از هر دوجـهانسـت بـروندنیی ای دوست زمن رفت وسخن دردینست
گر کسی ماه ندیدست که خندید آنستورکسی سرو ندیدسـت که رفتـسـت اینست
سـیف فرغـانی تـا ازتـو سـخـن می گویدمرغ روح از سـخـنش طوطی شـکر چـینسـت

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج