هرگز کسی بـه خوبـی چون یار ما نبـاشدمـه را نـظـیر رویش گـفـتـن روا نـبـاشـدموئی چنان خمیده چشمی چنان کشیدهدر چین به دست ناید و اندر ختا نباشدبـا او هـ…
هرگز کسی بـه خوبـی چون یار ما نبـاشد | مـه را نـظـیر رویش گـفـتـن روا نـبـاشـد |
موئی چنان خمیده چشمی چنان کشیده | در چین به دست ناید و اندر ختا نباشد |
بـا او هـمـیشـه مـا را جـز لـالـه در نـگـیـرد | بـا مـا همیشـه او را جـز ماجـرا نبـاشـد |
گر حـال من نپـرسد عیبـش مکن که هرگز | سـودای پـادشـاهـی حـد گـدا نـبـاشـد |
ما کشـتـگان عشقیم همچـون عبـید ما را | عقلی سـلیم نبـود صبـری بـجـا نبـاشد |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج