روزی آن روی چو خورشید وبر و خال چوشبدیدم و عـشـق مرابـاتـو همین بـود سـبـبزین پـس از پـیش تـو کـوتـه نکـنم دسـت نیاززین پـس از کوی تو بـیرون ننهم پـای…
روزی آن روی چو خورشید وبر و خال چوشب | دیدم و عـشـق مرابـاتـو همین بـود سـبـب |
زین پـس از پـیش تـو کـوتـه نکـنم دسـت نیاز | زین پـس از کوی تو بـیرون ننهم پـای طلب |
گـوشـه یـی از سـر کـوی تـو قـصـور فـردوس | نـیـمـه یـی از مـه روی تـو هـلـال غـبــغـب |
دیـــدن تــــو بــــبــــرد قـــاعــــده غــــم ازدل | بــوسـه تــو بــنـهـد خـاصـیـت جـان در لـب |
در دهـان گـیـر لـب خـویـش دمـی تـا بــیـنـی | ذوق صد تنگ شکر جمع شده در دور طب |
روی تـو بـا خط مشکین تو می دانی چیست | آفتـابـیست (و) بـر (هر) طرفش نیمه شب |
بـر سرم عشق تـو مالید شبـی دست قبـول | در دلـم مـطـرب انـدوه تــو زد چــنـگ طـرب |
در جـهان دلم ای تـرک سـیه چـشم گذشـت | غــارت هـنـدوی زلـف تــو زیـغــمـای عــرب |
ســیـف فـرغـانـی در حــضــرت جــانـان دایـم | خـامشی غیر ادب دان وسـخـن تـرک ادب |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج