در عـالـم مـحـبـت دانـی چـه کـار کـردمبــعـد از سـپــردن دل جــان را نـثــار کـردمبـر خـاک عـاشـقـانـش آخـر قـدم نـهادمدر خــیـل کـشـتــگـانـش آخــر گ…
در عـالـم مـحـبـت دانـی چـه کـار کـردم | بــعـد از سـپــردن دل جــان را نـثــار کـردم |
بـر خـاک عـاشـقـانـش آخـر قـدم نـهادم | در خــیـل کـشـتــگـانـش آخــر گـذار کـردم |
شـخـص از بـلـا گـریـزد تـا خـون او نـریزد | مـن یک جـهـان بـلـا را خـود اخـتـیار کـردم |
اول قــدم نـهـادم در کــوی بــی قــراری | آن گــه قــرار الــفــت بــا زلــف یــار کــردم |
عشاق روز روشن گریند پـیش معشوق | من هر چه گریه کردم شب های تار کردم |
گـفـتــم بــرای دل هـا آخــر بــده قـراری | گفت این بـلا کشان را خود بـی قرار کردم |
روزی کمند زلفش در پیچ و تابم انداخت | کز بـخـت تـیره او را نسـبـت بـه مار کـردم |
هرگز به خون مردم مایل نبـود چشمش | این مسـت دل سـیه را من هوشـیار کردم |
هر گـه رقـم نـمـودم اوصـاف تـار مـویش | ســرمـایـه قــلـم را مـشــک تــتــار کــردم |
هر چـند روزگـارم از دسـت او سـیه بـود | هـر شـکـوه ای کـه کـردم از روزگـار کـردم |
در عـین نـاامـیدی گـفـتـم امـید مـن داد | نــومــیــد عــشـــق او را امــیــدوار کــردم |
صدبـار بـوسه دادم پـای رقیبـش امشب | یـعـنـی بـرای آن گـل تـمـکـیـن خـار کـردم |
از بـس که جـور دیدم زان ماه رو فروغی | آخــر شــکـایـتــش را بــا شــهـریـار کـردم |
شاه خـجـستـه آیین فرخـنده ناصرالدین | کـز مـدحــتــش ورق را گـوهـر نـگـار کـردم |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج