فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 2 خرداد 1404

پایگاه خبری شاعر

شماره ٣٠: دوشم غم تو ملک سویدا گرفته بود

دوشـم غـم تـو مـلـک سـویـدا گـرفـتـه بــوددودم ز سـیـنـه راه ثـریـا گـرفـتــه بــودجــان را ز روی لــعــل تـــو در تـــنــگ آمــدهدل را ز شوق زلف تـو …

دوشـم غـم تـو مـلـک سـویـدا گـرفـتـه بــوددودم ز سـیـنـه راه ثـریـا گـرفـتــه بــود
جــان را ز روی لــعــل تـــو در تـــنــگ آمــدهدل را ز شوق زلف تـو سودا گرفته بـود
میدید شـمع در من و میسـوخـت تـا بـه روززآن آتـشی که در من شیدا گرفته بـود
از دیـده ام خـیـال تــو مـحــروم گـشـت بــازکاطراف خانه اش همه دریا گرفته بـود
مـیخـواسـت خـرمی کـه کـند در دلـم وطـنتـا او رسـید لشـگر غم جـا گرفتـه بـود
صــبــر از بــرم رمــیــد و مــرا بــیـقــرار کــردگوئی مگر که خاطرش از ما گرفته بود
مسکین عبید را غم عشقت بکشت از آنکاو را غـریـب دیده و تـنـهـا گـرفـتـه بـود

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج