بـگـشـای گـوش هوش و بـیا در سـرای مـابـشـنو کـلـام خـسـرو کـشـورگـشـای ما«ســاقـی بــیـار بــاده ســرخــی بــرای مـاتــا بــگـذرد ز چـرخ بــریـن …
بـگـشـای گـوش هوش و بـیا در سـرای مـا | بـشـنو کـلـام خـسـرو کـشـورگـشـای ما |
«ســاقـی بــیـار بــاده ســرخــی بــرای مـا | تــا بــگـذرد ز چـرخ بــریـن جـای پــای مـا |
در سـاکنان هفـت فلک خـواب و خـور نماند | از نــالــه شــبــانــه و از هــای هـای مــا |
معشوق جام می به کفم داد و گفت نوش | وز خـاطـر غـمـین بـبـر این دم جـفـای مـا |
رحم آمدش به حال من و این سخن بـگفت | خوش باش بعد از این که ببینی وفای ما |
از آتـش جـهنده عشـقت جـهان بـسـوخـت | یک شـعله هم گرفت بـه طـرف قبـای ما |
در زنـدگـی گـذر نـکــنـی ســوی مـا ولـیـک | رحـمـی بــه دل بـیـاور بــعـد از فـنـای مـا |
وقـتـی بـه ما گذر کنی ای سـرو سـیم تـن | مـا خـاک گـشـتـه ایم و نـیاید صـدای مـا |
بـرخـواسـتـیم از سـر کـویت ز دسـت چـرخ | یا رب کـه دیگـری ننشـیند بـه جـای مـا» |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج