نه به ز شیوه مستان طریق ورائی هستنه به ز کوی مغان گوشه ای و جائی هستدلـم بـه مـیکـده زان میکـشـد کـه رندان راکـدورتـی نـه و بـا یـکـدیگـر صـفـائی هـسـ…
نه به ز شیوه مستان طریق ورائی هست | نه به ز کوی مغان گوشه ای و جائی هست |
دلـم بـه مـیکـده زان میکـشـد کـه رندان را | کـدورتـی نـه و بـا یـکـدیگـر صـفـائی هـسـت |
ز کــنــج صــومــعــه از بــهـر آن گــریـزانــم | کــه در حــوالــی آن بــوریــا ریـائی هــســت |
گـرت بـه دیـر مـغـان ره دهـنـد از آن مـگـذر | قـدم بـنه کـه در آن کـوچـه آشـنـائی هسـت |
فراغ از دل درویش جو که مستـغنی است | ز هـرکـجـا کـه امـیری و پـادشـاهی هـسـت |
بـه عـیش کـوش و مپـندار همچـو نااهلـان | که عـمر را عـوض و وقـت را قـضـائی هسـت |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج