مـا دل بـرای دوسـت ز جـان بـرگـرفـتـه ایـمچشم طمع ز هر دو جهان بـرگرفته ایممـا را ز جـوی دوسـت دهن تـر نـمـی کـنـدآبی که همچو سگ بزبـان بـرگرفته ایمما…
مـا دل بـرای دوسـت ز جـان بـرگـرفـتـه ایـم | چشم طمع ز هر دو جهان بـرگرفته ایم |
مـا را ز جـوی دوسـت دهن تـر نـمـی کـنـد | آبی که همچو سگ بزبـان بـرگرفته ایم |
ما را نبود چون دگران خوشه چین (کسی) | چون مرغ دانه یی بـدهان بـرگرفتـه ایم |
از وی مــدد خـــوهــیــم کــه از بـــارگــاه او | بـاری کـه بـردنش نتـوان بـرگـرفـتـه ایم |
ای تـو بـدسـت لـطـف سـبـک کـرده بـارهـا | از تـو مدد، کـه بـار گـران بـرگـرفـتـه ایم |
چـیـزی دگـر مـخـوه کـه ز دیوان عـشـق مـا | خـود را بـاین قدر بـضـمان بـرگرفتـه ایم |
خـــاک در تـــرا بــــســـر انـــگـــشـــت آرزو | گویی که چـون ادام بـنان بـرگرفـتـه ایم |
گـفـتـی بــرو بـنـه سـر و بـرگـیـر دل ز غـیـر | دیرسـت کـین نهاده و آن بـرگرفـتـه ایم |
چـون بـرگـرفـت تـشـنه بـلـب آب را ز جـوی | مـا از در تـو خـاک چـنـان بـرگـرفـتـه ایم |
گـر سـیف از تـو هـمـچـو نـگـین پـایدار شـد | ما از نگین چو شمع نشان برگرفته ایم |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج