ای کـه شـیرینی تـو شـور در آفـاق افـگندحـلـقـه زلـف تـو در گـردنم انـداخـت کـمـندهرچـه معـنیسـت اگـر جـمله مصـور گرددکـس بـمـعـنی و بـصـورت بـتـو نـبـ…
ای کـه شـیرینی تـو شـور در آفـاق افـگند | حـلـقـه زلـف تـو در گـردنم انـداخـت کـمـند |
هرچـه معـنیسـت اگـر جـمله مصـور گردد | کـس بـمـعـنی و بـصـورت بـتـو نـبـود مـانند |
گــر بــتــریـاک وصــالـم بــرســانـی بــاری | پـیـشـتـر زآنـکـه کـنـد زهـر فـراق تـو گـزنـد |
هـرچـه غـیـر تـو اگـر جـمـلـه درو پــیـونـدد | عـاشـق روی تــو بــا غـیـر نـگـیـرد پــیـونـد |
عــاشــق از دادن جــان بــیـم نــدارد زیــرا | نـبـود زنـده دل عـشـق بـجـان حـاجـتـمـنـد |
از هـوای تــو در آفــاق بــگـردد چــون بــاد | وز بـرای تـو بـر آتـش بـنشـینـد چـو سـپـند |
صحبـت جورش اگر چند دهد آسان دست | هم قـبـولش نکـند عـاشـق دشـوار پـسـند |
دوست گر عرضه کند ملک دو عالم بـر تـو | در دو عالم مشو از دوست بچیزی خرسند |
تا تو در بند خودی دست نیابی بر دوست | دسـت در عـشـق زن و پـای بـرآور زین بـند |
بــرو ای عــاقــل مـغــرور، مـرا پــنـد مــده | زآنکـه مجـنون غـم عـشـق نمی گـیرد پـند |
سـیف فـرغـانی در کـوی ملـامـت نه پـای | اینچـنین مـعـتـکـف کـنج سـلـامـت تـا چـند |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج