فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 7 فروردین 1404

پایگاه خبری شاعر

شماره ١٩: زهی خورشید را داده رخ تو حسن و زیبایی

زهـی خـورشـیـد را داده رخ تـو حـسـن و زیـبـایـیدر لطف تـو هرکس بـر من نبـندد گر تو بـگشاییبـــزیــورهــا نــکــورویــان بـــیــارایــنــد گــر خــود ر…

زهـی خـورشـیـد را داده رخ تـو حـسـن و زیـبـایـی در لطف تـو هرکس بـر من نبـندد گر تو بـگشایی
بـــزیــورهــا نــکــورویــان بـــیــارایــنــد گــر خــود را تـو بـی زیور چـنـان خـوبـی کـه عـالـم را بـیارایی
تــرا هـمـتــا کـجــا بــاشـد کـه در بــاغ جـمـال تــو کند پـسـتـه شکرریزی کند سنبـل سمن سـایی
اگـر نـز بــهـر آن بــاشــد کـه در پــایـت فـتــد روزی که بـاشد گل که در بـستـان بـرآرد سر بـر عنایی
هـم از آثــار روی تــســت اگـر گـل راسـت بــازاری ادب نبـود تـرا گفـتـن که چـون گل حـور سـیمایی
اگــر روزی ز درویـشــی دلــی بــردی زیـان نــبــود که گر دولت بـود یکشـب بـوصلش جـان بـیفزایی
چـه بـاشـد حـال مسـکـینی کـه او را بـا غـنای تـو نه استـحقاق وصل تـست و نی از تـو شکیبـایی
من مسـکین بـدین حـضرت بـصـد اندیشـه می آیم ز بـیم آنک گـوینـدم کـه حـضـرت را نمـی شـایی
اگــر چــه دیــده مــردم بــمــانــد خــیـره در رویــت بـبـخـشـی دیده را صـد نور اگـر تـو روی بـنمـایی
تـو از مـن نیسـتـی غـایب کـه انـدر جـان خـیال تـو مرا در دل چو اندیشه است و در دیده چو بینایی
مرا بـا تـو وصـال ای جـان میسـر کـی شـود هرگـز که من از خـود روم آن دم که گویندم تـو می آیی
چـنان شیرینی ای خسرو که چون فرهاد در کویت جـهانی چـون مگـس جـمعـند بـر دکـان حـلـوایی
کنون ای سیف فرغانی که پایت خسته شد در ره بــرو بــار سـر از گـردن بــیـفـگـن تــا بــیـاسـایـی

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج