نـدارد ســرکـشــی ازاهـل دل قــد دلـارایـشپــری در شــیــشــه دارد از تــذروان ســروبــالــایــشزبـان العطش گویی اسـت هرمژگان آن ظالمبه خون عاشقان تشن…
نـدارد ســرکـشــی ازاهـل دل قــد دلـارایـش | پــری در شــیــشــه دارد از تــذروان ســروبــالــایــش |
زبـان العطش گویی اسـت هرمژگان آن ظالم | به خون عاشقان تشنه است ازبس چشم شهلایش |
ز مژگان قـدسـیان را رخـنه ها افـکند درایمان | ز دل روی زمـیـن شــد پــاک از زلـف زمـیـن ســایـش |
فلک پـیمانه پـرمی شود ازگردش چـشـمش | زمـیـن بــرسـرکـشـد مـیـنـای مـی از سـرو بــالـایـش |
کـه حـد دارد ز طـومـار شـکـایت مـهـربـردارد؟ | کــه مـی پــیـچــد عــنـان ســیـل رامـژگـان گـیـرایـش |
لبـش هرچـند درظـاهر نمی گردد جـدا از هم | سـخـن چـون خـامه ریزد از بـه هم پـیوشتـه لبـهایش |
گریبان چاک چون محراب می آرد برون صائب | ز مــســجــد زاهـدان خــشــک راذوق تــمــاشــایـش |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج