می سـزد گـر جـان دهم چـون دلسـتـانی یافـتـمبـگـذرم از خـارها چـون گلسـتـانی یافـتـمخـنده همچـون گـل زنم چـون نوبـهارم دسـت دادناله چون بـلبـل کنم چون …
می سـزد گـر جـان دهم چـون دلسـتـانی یافـتـم | بـگـذرم از خـارها چـون گلسـتـانی یافـتـم |
خـنده همچـون گـل زنم چـون نوبـهارم دسـت داد | ناله چون بـلبـل کنم چون بـوستانی یافتم |
بـی زبـانم بـعد ازین چـون دوسـت را بـشـناخـتـم | بی نشانم بـعد ازین کز وی نشانی یافتم |
گـرد کـوی ایـن تــمـنـا بــس کـه گـردیـدم بــســر | بـخـت در بـگشـاد و ناگه آسـتـانی یافـتـم |
کــوه مـحــنـت کــنـد جــانـم ســالـهـا فــرهـاد وار | لاجرم شیرین تـر از جـان دلستـانی یافتـم |
از فـقـیـرانـی دریـن ره بــارکـش هـمـچـون شـتــر | تــرک بــار و خـر گـرفـتـه کـاروانـی یـافـتـم |
ای دل ای دل غم مخور چون من ز ترک جان خود | بــهـر ره زاد و بــرای خـانـه نـانـی یـافـتــم |
از عـلـف زار جــهـان چــون گـوسـپــنـدم دور شـد | گرگ را اندر رمه همچـون شـبـانی یافـتـم |
مــن کــه بـــر مــعــراج آن ره مــنــبـــر افــلــاک را | همـچـو نـازل پـایه یی بـر نـردبـانی یافـتـم |
انــدریــن دنــیــای دون درویــش صــاحــب ذوق را | راست همچون گوهری در خاکدانی یافتم |
آفـتــاب عــشــق جــان ســیـف فـرغــانـی بــدیـد | گفت هنگام طلوعسـت، آسـمانی یافتـم! |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج