مـطـربــی زمـزمـه سـر کـرد سـحــر در گـل زاررفـتـم از این غـزل شـاه بـه یک بـار از کـار«مجلس ما چو بهشت است در این فصل بهارخـیز ای سـاقـی مسـتـان…
مـطـربــی زمـزمـه سـر کـرد سـحــر در گـل زار | رفـتـم از این غـزل شـاه بـه یک بـار از کـار |
«مجلس ما چو بهشت است در این فصل بهار | خـیز ای سـاقـی مسـتـان قـدح بـاده بـیار |
بــاده هــم چــو گــل احــمــر یــا لــالــه ســرخ | بــاده هـم چــو دل عـاشـق یـا روی نـگـار |
بــاده کــهـنـه گـر از عــمـرش پــرســم گـویـنـد | که ز پنجاه فزون است و صد آید به شمار |
بـاده ای گـر شـود از غـرب تـهـی شـیـشـه آن | می نیابی تو بـه شرق اندر مردی هشیار |
بـــاده صــاف چــو دل هــای حــکــیــمــان الــه | تـلـخ چـون زاهـد سـجـاده فـکـن در بــازار |
تـا بـه کـی گـردم بــر خـاک درت خـوار و ذلـیـل | تا بـه کی بـاشم در دست غمت زار و نزار |
بـی تـو گـیرد همه شـب لشـکـر آهم بـه میان | بـی تـو ریزد همه دم گوهر اشکم بـه کنار |
عاشـقان را بـه سـر کوی تـو نه راه و نه رسـم | پـاک بـازان را بـهر تـو نه خواب و نه قرار » |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج