محمد جوکار
الهه ی نگاه تو ، به من اشاره می کند
دریچه ی شب مرا ، پر از ستاره می کند
زبانه های عشق تو ، در اعتراف قلب من
به اوج میبرد مرا ، سپس نظاره می کند
غرور سرکش تو در ، کشاکش طلوع ماه
حوالی دل مرا ، پر از شراره می کند
و نبض جاودانه ات ، تمام واژه ی مرا
پر از کنایه و جناس و استعاره می کند
سزای عشق من اگرچه بی تو دل تپیدن است
به مژده ی وصال تو ، دل استخاره می کند
قسم به رقص واژه های عاشقانه ام بگو
که سردی نگاه تو ، چگونه چاره می کند ؟
توهم نبودن تو عامل جنون شده
و عاشقانه ی مرا ، چهارپاره می کند
و این غرور له شده ، در اضطراب بی امان
نشسته کنج این اطاق و فکر چاره می کند
اگر چه “یاس” عاشقی ، در آتش “خیال” من
به نکته ی ظریف چشم تو اشاره میکند
ولی سکوت بیقرار دل ، بهانه میشود
و دفتر شبانه را ، همیشه پاره می کند
م.ج.یاس خیال 1395.04.23
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران