ای من ای احساس بیداری
عاجز از دست تو من ،اری
پشت توجیهات خود شادی
گفتگویت با خودُ کو یاری
این زبان چرخید اورد دروغ
حرف احساست بگو فن داری
مار ماران وجود گم در جان
حال هر روزت شبیه بی ماری
گر خودت ناخدای خود کردی
جور ایام درُ دل به دست یاری
عاجز از دست تو من ،اری
پشت توجیهات خود شادی
گفتگویت با خودُ کو یاری
این زبان چرخید اورد دروغ
حرف احساست بگو فن داری
مار ماران وجود گم در جان
حال هر روزت شبیه بی ماری
گر خودت ناخدای خود کردی
جور ایام درُ دل به دست یاری
شاعر شاهد حنیفی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو