فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 17 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

سیدمحمود کاظمی – آمد خبر بدل

آمد خبر به دل که خزانش به سر شده
آمد بهار و دل چو زمین بارور شده

آمد خبر مرا که گشایم دوبال خویش
دیدم که از شعف همه تن بال و پر شده

دیدم نگار و دید و کلامی شنید و رفت
از آسمان دل به خدا پرکشید و رفت

دیدم به چشم خود که رقیبی چنان عقاب
چنگی به چنگ زلف نگارم کشید و رفت

تقدیرمان دوباره چو جامی شکسته شد
پیوند ما و قاضی دوران گسسته شد

دیگر نگاه حاکم و حکم و حکم چه سود
وقتی که هردو باله ی پروانه بسته شد

تا کی چنین شکار تو تقدیر باید ام
افکنده گشته بر غل و زنجیر باید ام

بنگر دمی به چهره ی پیر و تکیده ام
آخر نشایدم که چنین پیر باید ام

ای آسمان ببار که هنگام بارش است
بگشای عقده ها که دگر وقت رامش است

بنگر بحال این دل هرجا و هرزگرد
بگسسته بس لجام و چنان اسب سرکش است

شاعر سیدمحمود کاظمی

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو