سيگار برگ و فند ك و خاخام پير دود (سيد محمد بابامير)
سيگار برگ و فند ك و خاخام پير دود
خميازه هاي سرد تل آويو، صبح زود
دستان پيرمرد يهودي دوباره هم
مشغول طرح تازه ي كشتار تازه بود
فرزند الخليل مهياي انفجار
با نغمه هاي سرخ شهادت كه مي سرود
باگام هاي محكم و از خود گذشته اش
خواب از نگاه مست تل آويو مي ربود
خاخام پير قهقه سر داد و زير لب
اين طرح ناب و تازه سركوب را ستود
اما فقط سه ثانيه بعد… انفجار
آوار و آتش هيجان، التهاب دود
جسم جوان در آتش و خون ناپديد شد
چيزي از او نماند به جز سنگ يادبود !
منبع : كتاب از هشت بهار سرخ/ مجموعه شعر دفاع مقدس استان قم