چه دل دل مي كنه قلبم بهونه كرده چشماتو
كم آورده نمي تونه فقط آروم مي شه با تو
كم آورده نمي تونه فقط آروم مي شه با تو
جدايي باره سنگينه تحمل كردنش سخته
دارم مي سوزم و ميگم شايد تقديره يا بخته
شده سهمم از عشق تو فقط چن عكس تاخورده
با اينا جون ميگيرم من ولي قلبم ديگه مرده
مي رم بيرون از اين خونه هواي خونه پر درده
خيابون خيسه از بارون نگاه آدما سرده
دارم بي اختيار مي رم نمي دونم كجا اما
تموم اين خيابونا پرن از خاطرات ما
چشام تب داره از گريه چه دردي مي كشم بي تو
همينجا همقدم بوديم كه دستم بود تو دست تو
داره مي لرزه تو سينه دل غمگين دل ساده م
نفهميدم چرا اما من از چشم تو افتادم
با اين عكساي تاخورده دارم بي اختيار ميرم
نمي دونم كجا اما با چشم خيس و تار ميرم.
شاعر سجاد صمیمی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو