فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 25 تیر 1404

پایگاه خبری شاعر

سارا ژون – راز

خواستم غیر نداند شرح قصه وصالت
خواستم راز بماند صبح اولین نگاهت

نه کسی از تو بگوید نه کسی از تو بخواند
تک و تنها من شیدا بشوم مستِ صدایت

اسم تو ذکر لب من، یاد تو مونس قلبم
پر بگیرم در شب شعر از هجای کلماتت

تو که چشمت بگشودی ماه در پنجره پژمرد
شب تار رنگ خود باخت در سیاه مژگانت

دل مدهوش ندید و تن و جان را به تو بخشید
عقد دل با تو ببستم، شاهدش تو و خدایت

همگان رشک بِبُردند، از سکوتم به تو گفتند
تو بخندیدی و گفتی نیست جز شرم و نجابت

نام تو حُسن و بِه از آن چه بوَد نام نکویی
که تویی واحد خوبی نَبوَد شِبه و مثالت

سال ها رفت و دل ما گره اش کور شد و کور
در نگاه تنگ دشمن نیست جز عکسِ شماتت

حالْ من از تو بگویم که بخوانند و بدانند
به یقین با طلبْ از جان نروی راه بِطالت

جانِ بی محر نخواهم سیرِ بی یار نتانم
بعد مرگم بنویسید: شده عُمرم به فدایت

شاعر سارا ژون

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو