ريشه در خاك زد و سخت به زنجيرش كرد آب و نان دغدغه اي شد كه زمين گيرش كرد دل دريايي ما قصدسرافرازي داشت ناگهان جذبه ي مراداب سرازيرش كرد اي خوشا عشق كه اين گونه به انديشه ي تو افق بازتري داد ، فراگيرش كرد پيش خورشيد نگاهت همه ي اقيانوس قطره اي شد، نفس گرم تو تبخيرش كرد كوه مي خواست كه قله نشين باشد و بس! كوه مي خواست ولي گام تو تسخيرش كرد مادرت- سرو صبوري است- خودش مي گويد ولي من معتقدم داغ شما پيرش كرد
منبع : كتاب از هشت بهار سرخ/ مجموعه شعر دفاع مقدس استان قم