کسی جز من برای مرگِ من فردا نمی گرید
سرِ قبرم کسی حتی ز آدمها نمی گرید
اگر رسمِ عزاداری پذیرایی ز فامیل است
کسی با خوردن خرما و این حلوا نمی گرید
حکایت های مرگِ من به یک هفته نمی ماند
در و همسایه از مرگم شود پیدا نمی گرید
کسی که عاشقش بودم ولی من را رهایم کرد
اگر روزی بفهمد مُرده ام تنها نمی گرید
برای خونِ دل خوردن ز این دنیای بیهوده
کسی تا روزِ تنهایی در این دنیا نمی گرید
وصیّت می کنم روزی اگر از جمعتان رفتم
بدانید آخِرش هیچ کس برای ما نمی گرید!
علیرضا صانعی
۱۴۰۲/۱۲/۱۱ – ساعت ۳:۰۱