مریم ناظمی
هرشب کنار بسترم یک روح آواره
زل می زند بر این اتاق نیمه تاریکم
از ترس او لب میگزم آهسته و آرام
هی می خورم ته مانده ی شیرینِ ماتیکم
من قالب ِ متروک ِ این روح ِ دل آزارم
یک زن به رنگ جیغ ِ قرمز ،رنگ ممنوعه
دست از سر من برنمی دارند چشمانش
شاید برای او شدم یک عشق ِ مشروعه
پس مانده های بودنش در حفره ی قلبم
یعنی که هستم یا نکن هرگز فراموشم
تا خط ممتدهای رفتن می رود اما
دلتنگ ماندن می شود ،دلتنگ آغوشم
می بوسد و پس می زند جسم اثیری را
در یک جدال ِمزمن ِ تاریخی ِ ممتد
درگیر حس ِ مبهم نزدیکی و دوری
محکوم ِحکم ِ درهم ِ تقدیرِ خوب وبد
در ابتذال خواهش و این جنگِ تنگاتنگ
بازنده ی محتوم و پُراز اشتباهم من
با سایه های لب به لب ، ادغامِ اجباری
معشوقه ی این روحِ سرتا پا گناهم من
#مریم _ ناظمی
بخش چهار پاره | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران