پوران محتشم
دوستت دارم شدم دیوانه ی خندیدنت
آرزویم گشته در هر لحظه تنها دیدنت
یوسفم هستی دوای درد من هم نیست جز
در حریم عشق هر شب مست هم … بوییدنت
هر چه کردم در نیاوردم سر از کار دلت
سعی بیهوده شده این روزها فهمیدنت
برکه ای آرام هستم ،برکه ای هستم زلال
زنده ام تنها به هر شب در دلم تابیدنت
ماه من ! برگرد مردی کن ، مرا دیوانه کرد
روز و شب رویای از هرم تنم گل چیدنت
پوران محتشم (پرنیان)
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران