حسین خیراندیش
در چهره ما هیچ اثر از رنگ و ریا نیست
در محفل ما بی خبر از یاد خدا نیست
هرچند که جهان جلوه زیبا بنماید
همراهی ما بی خبر از دار فنا نیست
راحت نبود آنکه دلش را به جهان داد
دیگر خبری بر دل او از دل ما نیست
در کار خودش هر چه که تدبیر نماید
بیهوده شود زحمت آن وقت به جا نیست
مردان جهان جمله به فرمان او باشند
چون میگذرد تا به ابد ظلم و جفا نیست
خواهید که شوید همره ما خانه بدوشان
بر خانه بدوشان غم سیل آب روا نیست
ای وای بر آنکس که دلش بسته به دنیا
در عالم ما هیچ خبر از شرک و گناه نیست
ای دوست بیا تا که شویم همره خوبان
خوبان جهان در طلب کار خطا نیست
حالا که دلم دور ز نیرنگ و دیا شد
بر ناظم ما جایی در این فتنه سرا نیست
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران