فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 20 آذر 1403

پایگاه خبری شاعر

دلتنگی

امیر وحیدی

غروب… ساعت شش، انتظارِ دلتنگی

نشسته بود زنی از تبارِ دلتنگی

دلش دَوام نیاورد آسمان باشد

و رفت با غزلی از غُبارِ دلتنگی

ببین که فرصت مُردن نداشت حتی زن!

میانِ ثانیه ها و مزارِ دلتنگی

دلش نخواست بگوید: که دوستت دارم

اگرچه بود زبانش، دچارِ دلتنگی

نگاه کرد به مرد و تنش که عریان بود

شکُفت خاطره ها در بهارِ دلتنگی

و مرد خواست بگوید که ناگهان برخاست

لَبالَب از هیجان و فِشارِ دلتنگی

سکوت بود و صدایی به گوش می آمد

صدای هِق هِق مردی، کنارِ دلتنگی

امیروحیدی

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: سایت شعر ایران