فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 11 آذر 1403

پایگاه خبری شاعر

دزدی مترسک ها

حمیدرضا نادری

کوهی که مشتاقی به پنهان بودن خود
می ترسی از توفان به لرزان بودن خود

من نیز می ترسم که پاهایم بلغزد
بی اعتمادم چون به انسان بودن خود

چون شهر دوری در کنار مرز وحشت
می ترسم از تصمیم استان بودن خود

با این جنایت ها کنار کعبه ی دوست
ناراضیم از این مسلمان بودن خود

یک روز خوش در نفس آزادی من نیست
خوشحالم از تقدیر زندان بودن خود

صندوق زر خالی است ای سرباز عاقل
بردار دست از این نگهبان بودن خود

یک عمر بیگاری برای عشق بس نیست؟
خر می خورد شلاق ارزان بودن خود

روزی که شد قانون جنگل با مسلسل
برگشته شیر نر ز سلطان بودن خود

دست مترسک ها به دزدی کرده عادت
دیگر پشیمانم ز دهقان بودن خود

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: سایت شعر ایران