در آوردگاه زمخت توپ و تانك (هاجر عزتي)
عنوان : شعر فلسطين
شاعر : هاجر عزتي
در آوردگاه زمخت توپ و تانك
و آوار دلخراش خانه هاي لرزان
در نبرد گلوله ها و سينه هاي عريان
در عربده موشك و فرياد طفلان
در رقص ديوانه وار محنت و بلا
در پاشيدن ديوار خانه ها
و آمدن مهمان ناخوانده اي بر سفره ات
مهماني كور و سنگين
كه به زودي از ديوار ديگرت بيرون خواهد رفت
اشك فلسطين بر دور چشمش شوره بسته است
صداي مادران گرفته است
و در صداي كر كننده ي كف زدن ها گم گشته است
گويا دوباره قطعنامه اي جديد صادر گشته است
در حمايت از مظلوميت اسرائيل و شارون
و محكوميت مردم تروريست غزه و فلسطين
يا نه شايد نشست شرم الشيوخ است
و شيوخ عرب شرمندگي را چه گران مي خرند
و غيرت و سرزمين فلسطين را چه ارزان مي فروشند
من مانده ام و سلسله جبال تنهايي
فاصله زياد نيست بين من و رهايي
راستي چه كنم جز آخرين چاره؟
دستم مي رود به سوي سنگ پاره
سرنوشت محتوم من اين است
يا مردن به زير آوار يا در زندان
يا طعمه كلاغ و كركس، بي نام و نشان
يا زندگي به زير سايه ي خواري و خفت
باشد قبول! قبول! مردن قبول!
ولي انتخاب با من است
كي و كجا و همراه با كه…؟
منبع : گلواژه هاي پايداري/ اشعار برگزيده ي اولين و دومين جشنواره شعر پايداري استان آذربايجان شرقي/ به كوشش محمد رنجبر باهر