دريا تفنگش را به دوش انداخت( علي خالقي)
عنوان : بيروت دريا بود
شاعر : علي خالقي
دريا تفنگش را به دوش انداخت
بر ساحل خاموش چرخي زد
دريا جنوني تازه در سر داشت
اين گونه دريا در خروش آمد
شن ها جنوني را لگد كردند
در سينه اش ناگاه طوفان شد
مانند موجي خشمگين برخاست
اما صدايش تير باران شد
شب چنگ زد، دريا به خاك افتاد
بوسيد ماهي ها ي نورش را
بيروت دريا بود و در چشمش
شب، چنگ زد موج غرورش را
دريا سرش را بر زمين مي كوفت
تا خشم سر بردارد از بستر
چون موج، كوه درد بر مي خاست
درياي خون، درياي خاكستر
آوازها، آوازهايي سرد
آوازهايي زخمي صد چاك
شب در جنون سرب ها غلتيد
بيروت، تنها ماند روي خاك