قاسم پیرنظر
خیال باطل
باورودت ای پریوش که نشد وصال حاصل
دل ودین وعقل وهوشم همه شد دُچار مشکل
من که عمردر فراقت سپری نموده بودم
با حضور تو دوباره شدم از زمانه غافل
قلب در بلا غریقم به حریق بال وپر داد
همه سوخت تار وپودم به تب خیال باطل
ای غزال مُلک عرفان که بدام من نشستی
از مسیر دیگری رو که بُوَد به عشق مایل
تو غرور و فخر بحری ،صدفی گرانبهای
منهم از بهانه جوئی من ماسه های ساحل
من نه آن منم که از تو بتوانم عشق جویم
نه تو آن منی که از من بخری قرار ؛ بادل
پیرنظر ” سلیم
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران