هر روز در آغوش خودم زار بگریم
بر حاصلِ ویرانی بسیار بگریم
بر حاصلِ ویرانی بسیار بگریم
گاهی که هوا گریه به همراه ندارد
در حال و هوای دلِ بیمار بگریم
با بغضِ فراوانِ زمان، بی کَس و تنها
ای کاش ببینی که چه دشوار بگریم
یکبار قدم رنجه کن و یار شبم باش
این بغض مرا بشکن و بگذار بگریم
خون بر دلم از سنگدلی های تو اما
میخواهمت هر بار ، وفادار بگریم
هر غنچه که بنشسته ببینم به گل اش را
لبخند تو یاد آرم و ناچار بگریم
شبها منم و بزم سکوت و دلِ تنگم
چشمم به سیاهی رود هر بار بگریم
در دفتر شعرم همه جا چشم تو پیداست
جانا مپسند اینهمه سرشار، بگریم
شاعر خلیل فریدی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو