خبر شدند گمانم، كه بي خبر رفتند هميشه زود رسيدند… زودتر رفتند قطارهاي فشنگ آمدند پي در پي مسافران همه در خويش شعله ور رفتند رسيده اند به مقصد، رسيده اند به خويش رسيده اند… اگر آمدند اگر رفتند
من آن زمان به خودم آمدم كه رفت خطر و در پي اش چقدر چشم هاي تر رفتند هميشه دير رسيديم به ايستگاه طلوع ستارگان شب پيش با سحر رفتند! در آستانه ي ترديد پا به پا كردند تمام ثانيه هايم چنين هدر رفتند {چه روزها كه مرا خط زدند در تقويم ! چقدر حوصله از شعرهام سر رفتند!} قطارها رسيده اند گذشته اند از من منم و حسرت آنان كه با سفر رفتند
منبع : كتاب از هشت بهار سرخ/ مجموعه شعر دفاع مقدس استان قم