چون خواب ناز بود که باز از سرم گذشت نامهربان من که به ناز از برم گذشت چون ابر نوبهار بگریم درین چمن از حسرت گلی که ز چشم ترم گذشت منظور من که منظره اف…
چون خواب ناز بود که باز از سرم گذشت نامهربان من که به ناز از برم گذشت چون ابر نوبهار بگریم درین چمن از حسرت گلی که ز چشم ترم گذشت منظور من که منظره افروز عالمی ست چون برق خنده ای زد و از منظرم گذشت آخر به عزم پرسش پروانه شمع بزم آمد ولی چو باد به خاکسترم گذشت دریای لطف بودی و من مانده با سراب دل آنگهت شناخت که آب از سرم گذشت منت کش خیال توام کز سر کرم همخوابه ی شبم شد و بر بسترم گذشت جان پرورست لطف تو ای اشک ژاله ، لیک دیر آمدی و کار گل پرپرم گذشت خوناب درد گشت و ز چشمم فرو چکید هر آرزو که از دل خوش باورم گذشت صد چشمه اشک غم شد و صد باغ لاله داغ هر دم که خاطرات تو از خاطرم گذشت خوش سایه روشنی است تماشای یار را این دود آه و شعله که بر دفترم گذشت
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج