پرستش مددی
دل داده ام پای تماشایت بسوزم
بگذار پای قد و بالایت بسوزم
احساس من از عشق دارد می گریزد
تا کی عزیزم در تمنایت بسوزم
شمعم که با پروانه ها مانوس هستم
بگذار من در اوج شبهایت بسوزم
تو انعکاس تازه ی تصویر هستی
می خواهم از امروز من جایت بسوزم
خاکستر سردم اسیر دست بادم
بگذار در امروز و فردایت بسوزم
نقش “پرستش” می کشی بر رنگ و رویم
ای عشق یاری کن که در پایت بسوزم
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران