یـکـی مـتــفــق بــود بــر مـنـکــریگــذر کــرد بــر وی نـکــو مــحــضــرینشست از خجالت عرق کرده رویکه آیا خـجـل گشـتـم از شـیخ کـوی!شـنید این سـخـن پ…
یـکـی مـتــفــق بــود بــر مـنـکــری | گــذر کــرد بــر وی نـکــو مــحــضــری |
نشست از خجالت عرق کرده روی | که آیا خـجـل گشـتـم از شـیخ کـوی! |
شـنید این سـخـن پـیر روشن روان | بــر او بـربـشـوریـد و گـفـت ای جـوان |
نیاید همـی شـرمـت از خـویشـتـن | کـه حـق حـاضـر و شـرم داری ز من؟ |
نـیـاســایـی از جــانـب هـیـچ کـس | بــرو جــانــب حــق نــگــه دار و بــس |
چـنـان شـرم دار از خـداوند خـویش | که شرمت ز بیگانگان است و خویش |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج