فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 3 اردیبهشت 1404

پایگاه خبری شاعر

به خشم از ملک بنده ای سربتافتبـفرمود جستن کسش در نیافتچـو بــازآمـد از راه خـشـم و سـتـیـزبه شمشیر زن گفت خونش بریزبـه خـون تـشـنـه جـلـاد نـامـهـربـا…

به خشم از ملک بنده ای سربتافت بـفرمود جستن کسش در نیافت
چـو بــازآمـد از راه خـشـم و سـتـیـز به شمشیر زن گفت خونش بریز
بـه خـون تـشـنـه جـلـاد نـامـهـربـان بـرون کرد دشنه چـو تـشنه زبـان
شـنیدم کـه گـفـت از دل تـنگ ریش خدایا بـحـل کردمش خون خویش
کـه پـیوسـتـه در نعـمـت و نـاز و نام در اقـبــال او بـوده ام دوسـتـکـام
مـبــادا کــه فــردا بــه خــون مـنـش بـگـیرند و خـرم شـود دشـمـنش
ملک را چـو گـفـت وی آمد بـه گوش دگر دیگ خـشمش نیاورد جـوش
بسی بـر سرش داد و بر دیده بوس خداوند رایت شد و طبـل و کوس
بـه رفـق از چـنان سـهمگن جـایگـاه رسـانـیـد دهـرش بــدان پــایـگـاه
غـرض زین حـدیث آن که گفـتـار نرم چـو آب اسـت بـر آتـش مرد گـرم
تـواضع کن ای دوست بـا خـصم تـند کـه نرمـی کـنـد تـیغ بـرنـده کـنـد
نـبـیـنـی کـه در مـعـرض تـیـغ و تـیـر بـپـوشـنـد خـفـتـان صـد تـو حـریر

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج