یــکــی گــربـــه در خــانــه زال بـــودکـه بــرگـشـتـه ایـام و بــدحـال بـوددوان شـد بـه مـهـمـان سـرای امـیرغـلـامـان سـلـطـان زدنـدش بـه تـیرچکان خ…
یــکــی گــربـــه در خــانــه زال بـــود | کـه بــرگـشـتـه ایـام و بــدحـال بـود |
دوان شـد بـه مـهـمـان سـرای امـیر | غـلـامـان سـلـطـان زدنـدش بـه تـیر |
چکان خونش از استخوان، می دوید | همی گفت و از هول جان می دوید |
اگـر جـسـتــم از دسـت ایـن تـیـر زن | مـــن و مـــوش و ویــرانـــه پـــیــرزن |
نیرزد عـسـل، جـان مـن، زخـم نیش | قـناعـت نکـوتـر بـه دوشـاب خـویش |
خـداوند از آن بـنده خـرسـند نیسـت | که راضی بـه قسم خـداوند نیسـت |
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج